کارتن خوابی، معضل بزرگ کلانشهر ها


ساعت شش صبح است؛ تاریکی می‌شکند و نور کم‌سوی شعله‌های در حال مرگ در اجتماع چهار و پنج‌نفره کارتن‌خواب‌ها دیگر پناه مناسبی برای آن‌ها نگذاشته. بدن‌های مچاله‌شده آرام‌آرام توی گرگ‌و‌میش تکان می‌خورند و دود کم‌حجمی از گُله‌های آتش به آسمان می‌رود. چشم‌های خمار و قرمز یکی از زنان به دور‌ها خیره شده است و در حالی که از سیگار تمام‌شده‌اش کام سنگینی می‌گیرد، با تمسخر کبره‌های دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید: «خیلیا آشغال جمع می‌کنن برای هزینه‌هاشون». بعد زیر لب می‌گوید: «ما مجرم نیستیم. ما بیماریم‌…».

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فروشگاهکمک یارتماسعضویت